پلنت

بیمه، مدیریت ریسک نیست!

Picture of کریس بوراند

کریس بوراند

کارشناس مدیریت ریسک و رییس شرکت بیمه Burand & Associates

صنعت بیمه عنوان تازه‌ای در خود دارد به اسم مدیر ریسک. اما اگر همین الان از همین آقایان یا خانم‌های مدیر ریسک در شرکت‌های بزرگ بیمه در باره ریسک در بیمه و مدیریت آن بپرسید به جرئت می‌توانم ادعا کنم که تعداد بسیار زیادی از آنها حتی تعریفی از واژه مدیریت ریسک ندارند. عنوانی که شاید کسی تعریف دقیقی از آن نداشته باشد اما تأثیر آن در روند فروش بیمه انکارناشدنی است. لقبی پرطمطراق بدون این که کسی به مفهوم اصلی آن رسیده باشد و فرق آن را با بیمه بداند.

البته نباید زیاد تعجب کرد. چرا که امروز خیلی از مردم حتی درکی درستی از واقعیت‌های عملکرد شرکت‌های بیمه ندارد و شاید به ندرت کسی را بتوان پیدا کرد که معنای دقیق بیمه را به درستی درک کرده باشد. جواب همه فقط یک جمله است: «بیمه از مشتری‌ها موقع بروز سوانح حمایت می‌کند.» اما معنای دقیق واژه حمایت تا کجاست؟ حمایتی که شرکت‌های بیمه باید داشته باشند چه تعریفی دارد؟

مهم‌ترین نکته این است که باید فرق میان بیمه و مدیریت ریسک را فهمید. می‌دانید. بیمه زیرمجموعه مدیریت ریسک است. مدیریت ریسک می‌تواند بدون هیچ گونه بیمه‌ای کارش را به خوبی انجام دهد اما بیمه نمی‌تواند بدون سطحی از مدیریت بیمه به خوبی ساز و کارش را داشته باشد. در بیشتر موارد معمولاً بیمه بدون هیچ گونه اقدامی در راستای مدیریت ریسک فروخته می‌شود که این مسئله به عدم آگاهی مشتریان، دشواری توضیح پوشش‌های مختلف بیمه و گاهی حتی سهل‌انگاری و بی‌توجهی توزیع‌کنندگان و مشتریان باشد. چرا که فروش یک محصول بیمه کار ساده‌ای نیست و فرآیند پیچیده‌ای به شمار می‌رود که البته فروشنده تا جای ممکن سعی می‌کند روند خرید بیمه نامه را تسهیل کند و برای همین ساده‌سازی‌هاست که مدیریت ریسک و الزام آن در زمان پوشش‌های بیمه مغفول می‌ماند.

می دانید! مدیریت ریسک همیشه از ابتدای تاریخ زندگی بشر وجود داشته است. حتی انسان‌های اولیه هم برای در امان ماندن در شرایط دشوار دوران گذشته تدابیری خاص داشتند اما سابقه بیمه به شکل امروزی آن – نه آنچه که چینی‌ها و… در دوران باستان به کار می‌بردند- به زمانی برمی گردد که مدیران ریسک بانک‌ها تصمیم گرفتند ابزاری برای مدیریت ریسک مالی در جهت حمایت از وام‌هایی که به سازندگان یا صاحبان کشتی‌ها می‌دادند، تعیین کنند. بانک‌ها با روشی برای ریسک پرداخت وام‌ها حتی بعد از غرق شدن کشتی‌ها نیاز داشتند چرا که درصورت غرق شدن کشتی‌ها یا حمله دزدان دریایی وام‌ها بازپرداخت نمی‌شدند.  و به همین دلیل هزینه تأمین توپ‌های جنگی بر روی کشتی‌ها را تقبل کردند اما کم کم این روش مدیریت ریسک نیز نتیجه نداد چون مقابله با مادر طبیعت و بلایایی که ممکن بود طبیعت سر کشتی‌ها بیاورد، اجتناب ناپذیر بودند و به این ترتیب بود که مدیران ریسک در لندن بیمه را وارد دنیای آن زمان کردند.

امروز اغلب بیمه‌های دارایی و اموال نیز به همین صورت عمل می‌کنند. مردم بیمه املاک و مسئولیت را  برای راضی کردن بانک‌ها یا موسسه‌هایی که وام گرفته‌اند، می‌خرند. برای همین است که خیلی از مردم بعد از تمام شدن مدت پرداخت وام‌هایشان دیگر تمایلی به استفاده از بیمه املاک ندارند. می دانید! اشکال از کار مردم و باورهای آنها نیست. ایراد از نماینده‌ها و کارگزارها و در مراتب بالاتر فعالان عرصه بیمه است که نتوانسته‌اند اهمیت بیمه مسئولیت را برای مشتری بازگو کنند!

مدیریت ریسک برای به حداقل رساندن ریسک‌ها طراحی شده است به خصوص در رابطه با ریسک‌های احتمالی. اگر به یک منحنی طبیعی فرکانس خطر نگاه بیندازید محدوده وسیعی بین دو انتهای منحنی وجود دارد که خطی صاف و مستقیم است، این همان راهکارهای مدیریت ریسک غیر بیمه‌ای است. برای مثال در محیط‌های خاص که احتمال افتادن یا لیز خوردن کسی وجود دارد. در این جا بیمه بهترین راه نیست. تعمیر کف پوش‌ها بهترین راهکار است. حالا فرق بین بیمه و مدیریت ریسک را فهمیدید؟

بیمه بهترین راهکار برای دانستن ریسک‌هایی است که به بسیار بعید به نظر می‌رسند. بیمه برای بقا و حفظ کالایی طراحی نشده است. بیمه برای امور بعید و غیرمنتظره طراحی شده است. البته شاید همین امر باعث ناامیدی خیلی از مشتریان شود چرا که انسان به سبب طبع مصرف‌گرایی که دارد به کالایی که استفاده نداشته باشد به چشم کالایی بی‌فایده نگاه می‌کند. مانند نگاهی که مشتریانی که هیچ وقت خسارت نامه‌ای ندارند بعد از مدتی به بیمه خواهند داشت. چرا کسی باید کالای گرانی را بخرید تا از خانه‌اش در برابر حادثه‌ای که احتمالان به صفر نزدیک است حمایت کند؟ (بیمه عمر و بیمه سلامت کمی فرق دارند برای این که مرگ مسئله دور و بعیدی نیست!)

مسئله اینجاست که هیچ کارگزاری به مشتری‌هایش توضیح نمی‌دهد که مشتری با خرید بیمه در حال استفاده روزمره از آن هستند. مردم رانندگی می‌کنند، ساخت و ساز می‌کنند و برای خانواده‌هایشان تأمین مالی و روانی هستند. همه این‌ها خیلی ساده و در عین حال خیلی خوب هستند و پرفایده اما فکر می‌کنید می‌شد برای کسی که در جنگل زندگی می‌کند در باره خوبی این رویکردها حرف زد؟ پس یادتان باشد همیشه قبل از فروختن بیمه یک مدیر ریسک خبر کنید!

شبکه نوآفرینی پلنت

سایر مطالب وبلاگ

اشتراک گذاری

[wpbitly]