چرا نوآوری در بیمه کند است؟ (2)
درست است که امروز روند نوآوری در صنعت بیمه و صنایع دیگر در میزان استفاده از قابلیت های بالقوه فناوری های دیجیتال و ساده سازی محصولات برای مشتریان خلاصه می شود اما در بسیاری از موارد عدم موفقیت در روند ایجاد نوآوری در سازمان به روند استفاده از فناوری دیجیتال ربطی ندارد. چرا که مشکل جای دیگری است. در رهبری سازمان و نیرویی که نمی تواند برای دویدن برای رسیدن به خط پایان ماهیچه هایی قوی ندارد. شبکه نوآفرینی پلنت در این نوشتار به بررسی تاثیر نیروی انسانی در تقابل با روند نوآوری در بیمه می پردازد.
مدیرانی که نه اقتدار دارند نه ایده
برخی شرکتهای بیمه برای حل چالش ساختار اداری اقدام تازهای انجام دادهاند. این شرکتها با انتصاب یک نفر برای رهبری و هماهنگسازی اقدامات تحولگرایانه و نوآوری درصدد حل مشکل ارتباط دپارتمانها و ساختار اداری قدیمی شرکت برآمدند. به این تصور که حضور یک رهبر نوآوری بتواند به همریختگی و عدم ارتباط واحدها با هم را در راستای یک هدف واحد بهبود ببخشد. اما مساله اینجاست که این رهبران نوآوری در شرکتهای بیمه بعد از سالها همکاری اسم و رسم متفاوتی به خود میگیرند و صاحب عنوان تازهای در سازمان میشوند. در واقع جذب این افراد در پیکره سازمان اداری به مرور زمان از مسایلی است که در نظام بروکراسی استخدامی شرکتهای بیمه رخ میدهد و خودش یکی از موانع اقدامات نوآرانه سابق میشود.
وارد شدن این رهبران نوآوری در ساختار سازمانی شرکتهای بیمه مشکلات متعددی با خود به همراه دارد. چرا که به محض استخدام در ساختار اداری دیگر دستری رهبری که برای نوآوری فراخوانده شده بود به منابع اطلاعات داخلی محدود خواهد بود. این افراد به طور خاص از بودجه تحقیقاتی مختص خود برخوردار نیستند و اغلب به واحدهای کسب و کار یا بخشهای فناوری اطلاعات وابسته خواهند بود و تأمین بودجه آنها باید از طریق تأیید سرمایهگذارهای اصلی صورت بگیرد که در صورت عدم تأیید اولویت اقدام آنها، ممکن است این اختصاص بودجه و امکانات مدتها مغفول بماند و روند نوآوری در شرکت را به کندی جلو ببرد.
و یکی از مهمترین معضلات این گروه افراد در زمان حضور در شرکتهای بیمه بیصبری افرادی است که آنها را به استخدام خود در آوردهاند. در واقع وقتی تفکر نوآورانه در یک سازمان به فرهنگ تبدیل نشده باشد آن وقت توقع رسیدن به هدف و نتیجه خاص در افراد به خصوص افراد بالاتر سازمان بسیار ورای واقعیتها خواهد بود. به نوعی بیحوصلگی در رسیدن به هدف و نتیجه دلخواه در یک بازه زمانی کوتاه ممکن است مدیران شرکت را از فرد و گروه مزبور ناامید و همه اقدامات نوآورانه را بینتیجه کند. در این میان ایجاد یک توازن بین اهداف بلندمدت و کوتاهمدت از مهمترین کارهایی است که یک رهبر نوآوری در سازمان باید انجام دهد. در واقع کار یک رهبر نوآوری در سازمان تبدیل مقوله نوآفرینی به یک مسئله جمعی است نه صرفاً مقوله فناوری. امروز مسئله نوآوری در سازمانهای بزرگ چالش مدیریت و رهبری فرآیند نوآوری است. در واقع نوآوری را امروز در رهبری فرآیند خلاصه میکنند نه در استفاده از ابزار فناوری روز. امروز مدیریت تغییر نوآوری است، نه دنیای دیجیتالی صفر و یک!
بیشتر بخوانید:
چرا نوآوری در بیمه کند است؟ (1)
نیروی انسانی که نای دویدن ندارد
فقدان استعداد کارآفرین برای پیش بردن اهداف نوآورانه و اجرای اقدامات ابتکارانه مانع کلیدی دیگری است که امروز شرکتهای بیمه در مسیر به کارگیری نوآوری با آن روبه رو هستند. در واقع آنچه که امروز شرکتهای بیمه را از مسیر نوآوری دور نگه میدارد در اختیار نداشتن نیروی انسانی ماهر در بهکارگیری ایدههای نوآورانه و همین طور نداشتن روحیه تغیر و دگرگونی است.
اغلب افرادی که در شرکتهای بیمه مدیریت فعالیتهای نوآورانه را در دست دارند از اهالی صنعت بیمه هستند که این مسئله خودش میتواند از دلایل اصلی عدم اثربخشی اقدامات نوآورانه باشد. میدانید چرا؟ برای این که در این صورت شما به عنوان نماینده نوآوری در سازمان بخشی از مسئله هستید نه راهکار آن! یکی از مدیران بیمه عمر در لیموناد در باره این مساله مثال جالبی دارد. به عقیده «دنیل شریبر» DNA اهالی بیمه اصلاً با نوآوری اخت نیست. «ما اصلاً چنین چیزی در رگ و خونمان نداریم. شما کمتر کسی را میتوانید این روزها پیدا کنید که همه عمرش را در بیمه صرف کرده باشد و آن وقت به سادگی تن به نوآوری بدهد و ایده تازهای بزند. بیمه یعنی اقدامی اداری و ذهن و فکر ما با این روند اداری و سنتی شکل گرفته است. اصلاً ماهیچههای ما برای دویدن به دنبال نوآوری و خلق ایدههای تازه پرورش پیدا نکرده. ما آدمهای ورزیدهای در نوآوری نیستیم و بهتر است چوب را بدهیم دست دونده بعدی و شاهد رسیدن او به خط پایان باشیم. آن وقت همه ما در پیروزی یک کار گروهی شریک هستیم بدون این که زیاد از ماهیچههای پرورش نیافتهمان کار بکشیم و دست آخر هم تیم را به شکست برسانیم!»
تعبیر جالبی بود. با این اوصاف بهتر است شرکتهای بیمه برای وارد کردن تفکر خلاقانه و مهارتهای نوآفرینی به جایی بیرون از سازمان و صنعت خود چشم داشته باشند. البته در این میان شاید بعضی شرکتهای بیمه ترجیح بدهند که به جای استفاده از راهکارهای نوآورانهای که از سوی افراد بیرون کسبوکارشان ارائه میشود از فروشندگان و توزیعکنندگان خودشان به سبب شناسایی مشتریها و تجربه بالای آنها استفاده کنند. شاید بعضیها هم با شرکتهایی بیرون از صنعت بیمه شریک شوند تا روی مجموعه مهارتهای تکمیلی و قابلیتهایی که میتواند روند نوآوری را رشد بدهد، کار کنند. روش دیگر هم که این روزها کمتر مورد استفاده قرار میگیرد شریک شدن – به جای خریدن محصول – با اینشورتکهاست. روشی که میتواند در درازمدت به شرط ادامه آن در مسیر صحیح مدیریتی روح کارآفرینی و تفکر خلاق را در بدنه شرکت بیمه وارد کند، تفکری که لازم است ورای سیستم سنتی و قدیمی بیمه بیندیشد و آینده را ترسیم نماید.