شرکت بیمه لیموناد چطور راهاندازی شد؟ (1)
اواخر سال 2014 میلادی دنیل شریبر که تا آن زمان به عنوان رییس و عضو هیأت مدیره شرکت پاورمات – شرکت توسعه شارژرهای بیسیم- مشغول به فعالیت بود، تصمیم گرفت که دیگر قراردادش را با این شرکت تمدید نکند و به کاری با هیجان بیشتر و چالشهای بزرگتر روی بیاورد. مرد جوان که عقیده داشت در آن نقطه از زندگی حرفهایاش لازم دارد دست به کاری بزرگ بزند دنبال فعالیت در صنعتی بود که بتوان در آن برهمزنندگی بزرگی ایجاد کرد. صنعتی که بتوان تمامی ساختارهای قدیمی آن را برهم زد، صنعتی مانند بیمه که شریبر بعد از مدتها چالش و کلنجار به آن رسید!
شریبر برای الهام گرفتن و رسیدن سریعتر به افقهای دوردست ذهنی خودش در دوره فناوریهای نمایی در دانشگاه سینگولاریتی شرکت کرد. شریبر در این دانشگاه در دوره آموزشی «پیتر دیامندیس» بنیانگذار سینگولاریتی شرکت کرد و همانجا بود که برای اولین بار با موضوع بیمه همتا به همتا آشنا شد. در این زمان بود که شریبر در آشنایی ابتدایی با دنیای بیمه و مدلهای کسبوکار مختلف آن و ساز و کار اجرایی آن، متوجه خلأهای موجود در این صنعت و عدم شفافیت و اعتماد لازم در دنیای بیمه به رغم وجود پتانسیلهای فراوان برهمزنندگی شد و به این فکر افتاد که آیا میتواند در صنعت بیمه با استفاده از فناوریهای روز به تغییر الگوهای قدیمی دست بزند و اعتماد مشتری را به صنعتی که مصرفکننده آگاهی کمی از فرآیندهای اجرایی آن دارد، برگرداند و اینکه آیا میتواند به نوعی عناصر اشتراکی را وارد صنعت بیمه کند یا نه.
در همین زمان «شای وینینگر» کارآفرین زنجیرهای و مؤسس شرکت فایور Fiverr – یک شرکت بینالمللی آنلاین برای فروش خدمات توسط فریلنسرها – یکشبه از تمامی فعالیتهای روزمرهاش دست کشید و دنبال زمینهای برای برهمزنندگی در صنعت مالی دنیا میگشت، صنعتی که به عقیده او جا برای تغییر زیاد داشت. نقطه عطف داستان زمانی بود که شریبر و وینینگر توسط یک سرمایهگذار به هم معرفی شدند و بعد از مدتی کوتاه آنها با ایدهای مشترک دست به کاری بزرگ زدند.
بیشتر بخوانید: لیموناد، برهم زننده بازی بزرگ بیمه
ندانستن نعمت است!
دو مرد جوان توانستند خیلی زود صنعتی را پیدا کنند که هم قابلیتهای نهفته زیادی داشت و هم جا برای برهمزنندگی. صنعت بیمه! اما مسئله اینجا بود که هیچ کدام از این دو چیزی درباره بیمه نمیدانستند. البته شریبر همین ندانستن و آگاهی را مزیتی بزرگ برای شروع کار تلقی میکند: «گاهی عدم اگاهی از زیروبمهای کاری خیلی بهتر از داشتن تخصص و آگاهی درباره آن است. اگر از کاری سررشته نداشته باشی آن وقت دیگر هیچ قاعده و ضابطه خاصی از قبل در سر نداری و ذهنت درگیر محدودیتهای تعیین شده از قبل نیست. آن وقت است که خودت میتوانی ایده بدهی و اصل بسازی. ما بدون این که چیز زیادی از بیمه بدانیم، شروع کردیم به ترسیم تجربه مشتری و مدلهای کسبوکاری که با توجه به نیازهای روز و فناوریهای در دسترس میشد به آن رسید. ما محدودیتی در سر نداشتیم و اصلاً به قوانین حاکم بر فضای بیمه، همان فضایی که مشتری از آن گریزان بود، کاری نداشتیم. ما فقط به خودمان به عنوان یک مشتری فکر میکردیم. همین!»
دنیل شریبر و شای وینینگر از همان ابتدا استفاده از فناوریهای نوین در صنعت بیمه را مدنظر داشتند، به خصوص استفاده از هوش مصنوعی برای سرعت بخشیدن به فرآیندها. آنها به دیدگاه مشتری از محصولی که میساختند و درک نیاز و روانشناسی مشتری اعتقاد زیادی داشتند و برای همین بود که در همان ابتدای کار پروفسور «دن آریلی» یکی از برجستهترین دانشمندان اقتصاد رفتاری را به کسبوکار خودشان وارد کردند. «آن زمان وقتی به بیمه فکر میکردیم صنعتی جلوی رویمان میآمد که چیزی جز بی اعتمادی و کندی در روند عملیاتی نداشت. با مفاهیمی پیچیده که حتی ما هم از آن سر درنمی آوردیم. بعد از مدتی فهمیدیم که ایراد کار کجاست. نداشتن تعامل با مشتری و نشناختن کسی که قرار است برایش محصولی معرفی کنیم. اینجا بود که قرار گذاشتیم بیمهای طراحی کنیم که مشتری حرف اول و آخر را بزند. آن هم مشتری تراز اول امروزی. مشتری جوان!»